http://kargarnews.ir/files/fa/news/1391/7/19/12583_890.jpg

در این تصویر مرد شاغلی میبیـــــنیــد؟

اشتغال,زنان شاغل,نرخ بیکاری,علیرضا حیدری,کارآفرینی

آیا حقوق اینها از مردی که نان آور خانواده است و تا ساعت19 شب هم با همین مدرک تحصیلی کار میکند کمتر است ؟!! یا بیشتر؟!

 

 

 

 

 

 

نتایج یک پژوهش نشان می‌دهد که اشتغال زنان باعث کاهش رضایت زناشویی و افزایش آزردگی خاطر همسرانشان می‌شود. دکتر یوسفعلی عطاری، دکتر غلامرضا خجسته‌مهر و عباس امان‌اللهی فرد مدتی پیش پژوهشی را در دانشگاه اهواز انجام دادند و به مقایسه رضایت زناشویی و روان رنجوری افراد پرداختند. این پژوهش روی ۱۷۴ نفر از کارکنان اداره‌های دولتی شهر اهواز انجام شد و نتایج بررسی نشان می‌داد که بین میزان رضایت زناشویی افراد دارای همسر شاغل و غیرشاغل (خانه‌دار) تفاوت معنی‌داری وجود دارد. افراد دارای همسر غیرشاغل (خانه‌دار) از افراد دارای همسر شاغل رضایت زناشویی بیشتری داشتند.

اشتغال زنان دغدغه‌هایی را برای همه جوامع به خصوص در جامعه ما برای مردانی که همسرانشان شاغل می‌باشند به وجود آورده است که کمتر مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته‌اند.

در واقع این پژوهش نشان می‌داد اشتغال زنان باعث کاهش رضایت زناشویی و افزایش روان رنجوری همسرانشان می‌شود. اما این در حالی است که بررسی‌ها در باره اشتغال زنان نشان می‌دهد زنانی که با کار بیرون از خانه، دارای درآمد هستند در مقایسه با زنان دیگر، مستقل‌تر هستند و در تصمیم گیری‌ها بهتر عمل می‌کنند. آنها اعتماد به نفس بیشتری دارند و رضایت از خود در آنها بیشتر به چشم می‌خورد. براساس تحقیقات، مادران با فرزند خردسال در خانه در مقایسه با زنان شاغل در معرض خطر بیشتری برای اختلال روانی هستند به خصوص زنان طبقات پایین که شرایط خانه‌شان فشارزاست و حمایت اجتماعی ندارند. علاوه بر این، زنان شاغل از نظر جسمی سالم‌تر از زنان خانه دار هستند و ساعات کمتری را در احساس بیماری به سر می‌برند.چراکه در کشور ما شخصیت اصلی زنان و مردان کاملا با هم عوض شده و حتی پس انداز های زنان خیلی بیشتر از آقایانی شده که قصد ازدواج داشته و یا میخواهند زندگی خود را شروع کنند.آیا زنی که ملیون ها تومان پس انداز دارد دیگر(( در کشور ما)) واقعا به شوهر هم نیازی دارد؟؟

آیا این طریق اشتغال زنان مردان را بیکار و خانه نشین نکرده؟!

 

 

اینم نتیجش:

 



تاريخ : برچسب:همسریابی رایگان, : 36 سال تنهایی


تو نمازخونه دانشگاه داشتم سجاده آماده می کردم برای نماز،همین که چادر مشكی و سجاده آماده می کردم برای نماز، همین که چادر مشكی
از سر برداشتم تا چادر نماز بر سر کنم گفت: این همه خودت را بقچه پیچ می کنی که چی؟
بر گشتم به سمت صدا، دختری را دیدم ک در گوشه ی نمازخانه نشسته بود.
پرسیدم: با منی؟
گفت: بله با تو ام و همه ی بیچاره های مثل تو که گیر کرده اید توی افکار عهد عتیق! اذیت نمی شوی با این پارچه ی دراز دور و برت؟ خسته نمی شوی از رنگ همیشه سیاهش؟
تا آمدم حرف بزنم گفت: نگاه کن ببین چقدر زشت می شوی ، چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی؟ و بعد فقط بلدید گیر بدهید به امثال من.
خندیدم و گفتم: چقدر دلت ﭘُر بود دوست من! هنوز اگر حرف دیگری مانده بگو.
خنده ام را که دید گفت: نه! حرف زدن با شماها فایده ندارد.
گفتم: شاید حق با تو باشد عزیزم. پرسیدم ازدواج کردی؟ گفت: بله.
گفتم من چادر را دوست دارم. چادر؛ مهربانیست.
با سرزنش نگاهم کرد که یعنی تو هم مثل بقیه ای...
گفتم؛ چادر سر می کنم، به هزار و یک دلیل. یکی از دلایل چادر سر کردنم حفظ زندگی ِ توست.
با تعجب به چهره ام نگاه کرد.
پرسیدم با همسرت کجا آشنا شدی؟ گفت: فلان جا همدیگر را دیدیم، ایشان پیشنهاد ازدواج داد، من هم قبول کردم.
گفتم خوب؛ خدا قبل از دستور دادن به من که خودم را بپوشانم به مرد ها می گوید؛ غض بصر داشته باشید یعنی مراقب نگاهتان باشید. تکلیف من یک چیز است و تکلیف مردان یک چیز دیگر. این تکالیف مکمل هم اند، یعنی اگر مردی غض بصر نداشت و زل زد به من، پوشش من باید مانع و حافظ او باشد، و من اگر حجاب درست و حسابی نداشتم، غض ِ بصر مرد و کنترل نگاهش باید مانع و حافظ من باشد.
همسر تو، تو را "دید"، کشش ایجاد شد، و انتخابت کرد. کجا نوشته شده است که همسرت نمی تواند از تماشای زنانی غیر از تو لذت ببرد، وقتی مبنای انتخاب برای او نگاه است؟
گفت: خوب... ما به هم تعهد دادیم.
گفتم: غریزه، منطق نمی شناسند، تعهد نمی شناسد. چه زندگی ها که به چشم خودم دیدم چطور با یک نگاه آلوده به باد فنا رفت.
من چادر سر می کنم، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد، و نگاهش را کنترل نکرد، زندگی تو، به هم نریزد. همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادری که بیشتر شبیه کوره است از گرما هلاک می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو. من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. من روی تمام ِ این علاقه ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم.
سکوت کرده بود.
گفتم؛ راستی... هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و صد جور جراحی ِ زیبایی فک و بینی و کاشت گونه و لب و آنچه نگفتنیست، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟
بعد از یک سکوت طولانی گفت؛ هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم
راست می گویی ...
 
 
http://niiaz.loxblog.com


ادامه مطلب
تاريخ : برچسب:همسریابی رایگان, : 36 سال تنهایی

 

تفاوت دین داری

http://s3.picofile.com/file/7839737525/hejab_faransavi.jpg

بانوی باحجابی داشت در یکی از سوپرمارکتهای زنجیره ای در فرانسه خرید میکرد؛ خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندوقدار زنی بی حجاب و اصالتا عرب بود. صندوقدار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را میگرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می انداخت. اما خانم باحجاب که روبنده بر چهره داشت، خونسرد بود و چیزی نمیگفت و این باعث میشد که صندوقدار بیشتر عصبانی شود!

بالاخره صندوقدار طاقت نیاورد و گفت : « ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم و این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار، نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه میخوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور میخوای زندگی کن! »

خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندوقدار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوقدار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت: « من جد اندر جد فرانسوی هستم… این دین من است و اینجا وطنم… شما دینتان را فروختید و ما خریدیم. »

http://niiaz.loxblog.com



ادامه مطلب


از بـــــاورهای دروغین گذشتم
از افسانه های عشق گذشتم
از خوابهای آشفتهء شبهای حراس به صبح حقیقت رسیدم

باران غبار چشمانم را شست من اکنون میبینم

شبی که ندانسته نطفهء بودنم بسته شد
وتپش زندگی در قلبم به صدا در آمد
سحر گاهی که ورودم را به دنیای معماها با گریه ای آغاز
و در آغوش مادرم دوباره به خواب رفتم
تو با من بودی

بچگی های معصوم
پر صداقت های مومن
پر از قهرمان های جاودان
زمانی که خوشبختی در پرواز پروانه های رنگین بود
 تــــــــــــــــو با من بودی

وقتی که یاس زندگی
با پرواز پروانه  ها به هوا نرفت
و خنده در چشمهای مهربانت مرد
تــــــــــــــــــو با من بودی

لحظه ای که اولین بار چشم در آینه دوختم
و در حیرت بودنم فرو رفتم
تــــو با من بودی

وقتی به پوچیه قهرمان های داستان ایمان آوردم
و بدنبال معنای پاکی در چشم آدم ها خیره شدم
و تفسیر صداقت را در کتاب زندگی دورویی یافتم
تــــــــــــــــو با من بــودی

تو با من بودی
از ابتدا
از نخست
مثل سایه
مثل خواب
با من بودی
با من زیستی
و با من رشد کردی

قهرمانها در چشم من مردند
صداقت در دستهای دورویی له شد
خوشبختی در پرواز پروانه ها نبود
و خدا در لابلای ابرها لانه نساخته بود

معماههای زندگی یکی  پس از دیگری حل شد
اما معمای وجود تو بزرگتر و بزرگتر از باورم گشت

به من بگو_ کیستی تو؟
چیستی تو؟
خواب هستی یا بیداری؟
رویا هستی یا هوشیاری؟
به من بگو:
تا شوق را از شور
عشق را از نور
و سیب سرخ زندگی را از باغ رویاهای دور بچینم
به من بگــــــــو!

 

 

Klik hier voor meer gratis plaatjes
http://niiaz.loxblog.com


ادامه مطلب

کوچه های باریک و بی انتها
وخانه هایی پر از آیینه های امید
وطالقچه هایی که بر آنها نشسته است
کتابی پیچیده در مخمل سبز ایمان
و تحول و یقین
و رویشی نو و بینشی تازه

و آنچه بر جای مانده است
پرستوی خبر چین مهاجریست
که خبر میآرد از آسمانی آبی و صاف
آسمانی که منتظر پرواز پرنده ایست
تا او را ببرد -ببرد به سر زمین خیال

به سرزمینی پا پنجرهء گوشوده به آبادی
به طراوت که از دست های شبنم میچکد
و بادی که نرم و بی وسوسه میوزد.....
و خانه هایی پر از آیینه های امید

 

 

http://niiaz.loxblog.com
همسریابی

 



ادامه مطلب

راستش من خیلی از حرفهای این متخصص رو قبول ندارم.بحث اعتماد کردن یا نکردنش رو قبول دارم ولی خیلی جاها مردها رو کاملا برعکس معرفی کرده_ ولی بخونید بد نیست

 

 

http://niiaz.loxblog.com

اغلب دختر خانم ها در ارتباط برقرار کردن با آقایان دچار مشکل هستند وقتی خواستگاری برایشان می آید، پیش از آنکه شناخت کاملی از او پیدا کنند یا خیلی زود تصمیم می گیرند و در مورد آن شخص قضاوت عجولانه می کنند،یا اینکه رفتارعجیب و غیر واقعی از خود نشان می دهند که باعث میشود آن مرد از ادامه رابطه با او منصرف شود. بنابراین توصیه میشود که قبل از اینکه تصمیم به ازدواج بگیرید، بهتر است رفتار و خصوصیات درونی خود را اصلاح کنیم و پس از آن به انتخاب کردن فکر کنیم.

در زیرنکاتی را برای شما دختران عزیز آورده ام که کمک زیادی در حل این مسئله به شما می کند:

بقیه در ادامه مطلب:

 



ادامه مطلب
 
 
 

چرا و چگونه عاشق می شویم؟

برای درک اینکه اصولا در زندگی در پی چه کسی هستید به اشخاصی که انتخاب کرده اید دقت کنید.

  • شما هرگز تصادفی با افراد زندگی تان ملاقات نمی کنید.
  • شما از بد شانسی به کسی علاقه مند نمی شوید.
  • این تصادفی نیست که به اشخاصی که ویژگی های مشترک و خاصی دارند گرایش دارید.


 

http://niiaz.loxblog.com



ادامه مطلب

مطمئنا اگر دائما به دنبال یک زندگی سیندرلایی تا ابد شاد باشید،

 

 ناامید خواهید شد.

 

  عوامل یک ازدواج موفق

 

http://niiaz.loxblog.com

 

 ازدواج شما برای موفقیت نیاز به عشق، حمایت، شکیبایی، ارتباط متقابل،

 

 انتظارات معقول، مراقبت و نگهداری و کمی هم حس شوخ طبعی دارد.

البتهبه نظر من از هر دوطرف این موضوعات نیازه رعایت بشه که متاسفانه در رفتار دختران امروزی همه چیز یکطرفه دیده و خواسته میشه و حتی اینچنین هم نگارش و تبلیغ

 

 تصورات و واقعیات ازدواج

 

 در این جا چند نمونه از تصورات رایج درباره ازدواج و واقعیت آنها را به شما می گوییم.

 بقیه در ادامه مطلب:



ادامه مطلب

 

http://niiaz.loxblog.com

 

یک صفحه سفید گذاشت جلوی دختر و گفت:

 

       بنویس!! هر چه میخواهی بنویس.

 

بد،زشت،احساسی،هیجان انگیز،دوست داشتنی،

     

     هی بنویس و پاک کن...

     

چند دقیقه بعد صفحه سفید کاغذ پر از علامت و حرف بود.

 

چروک و خط خطی و کثیف.

 

جای پاک کردنها و نوشتنهای مکرر رویش دیده می شد.

 

کاغذ را گرفت.یک کاغذ سیاه به او داد و گفت:

 

بنویس.همانهایی که آنجا نوشتی پاک کن ، خط خطی کن...

 

دختر گفت نمیشود استاد،روی برگه سیاه چیزی نوشته نمیشود!!

 

استاد چادرش  را سر کرد و لبخند ملیحی زد.

 

نگاه دختر به سیاهی چادر خیره ماند.

 

" حجاب واکسن مقابله با تیر نگاه های آلوده است..."

 

آیا خود را واکسینه کرده ای؟؟؟

 

http://niiaz.loxblog.com
همسریابی


صفحه قبل 1 صفحه بعد